سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نادان شما در کار فزاید آنچه نشاید ، و داناتان واپس افکند آن را که کنون باید . [نهج البلاغه]
خانه | مدیریت | ایمیل من | شناسنامه| پارسی یار
رد پاها
  • کل بازدیدها: 29049 بازدید

  • بازدید امروز: 1 بازدید

  • بازدید دیروز: 0 بازدید
  • افسوس
    ساناز ( 84/4/19 ساعت 12:51 ع )

    اهای عشق من:

    تو نماز هستی توی تمامی نگاه ها هستی توی صدای تمام صداها هستیصدایی که هر روز طنین ان در گوشم جان زندگی کردن به من می بخشد.صدایی که از او اگه دور باشم یا اهنگه خوشش را نشنوم بیقرار میشم و از خود بی خود چگونه میتوانم فراموشت کنم وقتی که هر لحظه هر جا با منی .وچگونه فراموشت کنم وقتی که هر روز اسمت تو ذهنم قدم میزنه و به سمت قلبم راهی میشه ... و تا اخر عمر این احساس با منه چطور و کجا میشه از یاد بردت وقتی که تو این شهر هر نفس که میکشم به یاد توست....چگونه فراموش کنم عطر تنت رو...گل سرخت....شیرینی کلامت....؟؟؟

    بخاطر تو هزاران هزار رنگ شدم و باز نتونستم کاری کنم چرا که به خاطر تو بود نه کسه دیگه ایی ..یادمه وقتی دیدمت تابستون بود و هوا خیلی گرم ولی اینم خوب یادمه که وقتی هرگز ندیدمت زمستون بود و سردی هوا تا استخون اثر میکرد.. وقتی هر اشکی از چشمام جاری میشه دوست داشتم این اشکا رو هزاران بار ببوسم چرا که دلیلش تو بودی و تا اخر عمر برای اشکام دلیلی جز تو نخواهم داشت.

    روزها طول کشید تا تونستم دوستت داشته باشم .ساعت ها صرف شد تا عشق تو رو باور کنم پس لز اون ثانیه ها طول کشید تا تونستم به تو دلگرم بشم اما افسوس برای دلسرد شدن لحظه ایی کفایت میکنه ولی من هرگز از تو دلسرد نشدم .چرا که تو دنیای منی و من توی اون زندگی میکنم و اگه من از این دنیا دلسرد شم باید بمیرم تا دیگه زنده نباشم تو نمیدانی که چقدر حقیر هستم تو نمی دانی که چقدر به دنیا الوده شده ام تو نمیدانی که محبت حضورت برای من چقدر زیاده...

    تو فقط میبینی که صورتم خیس شده و دستهایم میلرزه تو فقط صدای طپش های نا معقول قلبم رو میشنوی و نمیدانی که از شرم حضورت قطره قطره اب میشم واقعا خوبی خوب من...

    خوب یادمه که مرا همینگونه که هستم دوست داشتی عجول.صریح و ساده و حتم بدان تو را همانگونه که بودی دوست داشتم نجیب و پاک و بی الایش ولی نمیدونم که الان....

    راست میگفتی واقعا من و تو دو نیمه سیب هستیم اما افسوس که تو از من جدا هستی و نمیدانی در نیمه دیگر این سیب چه میگذرد..

    ولی همیشه اینو میگم کسی که عشق میکاره اشک درو میکنه

    اما افسوس دست روزگار خیلی زود اهنگ جدایی رو خوند اکنون که بی تو ام در کنار خاطراتم تو را زنده میبینم ای یگانه هستی زندگیم که بی تو شوری نداره..

    نمیدانم ان شب گیسوان کدام کشتزار را رنگ طلایی میزد ..ایا ماه با انعکاس دروغینش مرا گمراه نکرده است؟؟

    احساس میکنم زمین و اسمان با ستارگشان را به کمند خویش اسیر ساخته و به عقب میکشد ...خورشیدکم...!

    زمین که هر زمان قلب را با گام های میفشردم نقش زیبایی تو را دوباره برایم افرید ...



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
       1   2   3   4   5   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    اشک من
    [عناوین آرشیوشده]

    =============================================================